*: خطوطِ آینده با فرضِ شورشی٬ غارتگر و اراذل و اوباش بودنِ معترضین بریتانیایی نوشته شدهاند. پرسش از درستیِ یا نادرستیِ این فرض٬ پرسشی ریشهای و نیازمندِ پاسخگویی است٬ اما هرگونه پاسخِ متفاوت با فرضِ بالا٬ از موضوعیتِ این متن نمیکاهد.
اتفاقاتِ هفتهی گذشتهی بریتانیا٬ بحثِ اثراتِ رسانههای خرد بر شورشها و اعتراضاتِ مردمی را٬ چند ماه بعد از انقلابهای عربی٬ دوباره بر سرِ زبانها آورده. اولین بار گزارشِ گاردین در روز هشتم آگوست (دو روز بعد از شروع اعتراضات) توجهها را به سمتِ شبکههای اجتماعی جلب کرد٬ اینبار تلفنهای همراه بلکبری و سرویس مسنجر-اش هم در کنار فیسبوک و توئیتر روی صندلیِ متهم نشانده شده بود. توئیتهای پست شده و پیامهای رد و بدل شده با تلفنهای بلکبری نشان میداد که کاربران از این شبکهها برای هماهنگیِ غارتها و نشان کردنِ فروشگاهها برای غارت استفاده کردهاند. موضوعی که باعث شد رسانهها حرفِ در طرفِ خیر یا شر بودنِ این شبکهها را به پیش بکشند. بسیاری از شبکههای خبری (+٬ +) و حتا رسانههای فارسیزبان روی این تیتر کار کردند تا در نهایت دیروز٬ یازده آگوست٬ دیوید کمرون از امکانِ متوقف کردنِ این سرویسها در بریتانیا صحبت کند. همچنین معاون وزیر کشور بریتانیا نیز در مذاکره با توئیتر و فیسبوک از آنها خواست مسئولیتِ اتفاقاتِ اینچنینی را بپذیرند و در صورتِ لزوم پستهای حاویِ دعوت به خشونت را حدف کنند یا کاربرانِ دعوتکننده به خشونت و غارت را بلاک کنند. دولت بریتانیا همچنین از RIM شرکت سازندهی تلفنهای بلکبری٬ که سرویس مسنجرِ آن رایگان و کدگذاری شده است٬ خواسته تا با پلیس انگلستان همکاری کند. پیش از این نیز٬ دادگاههای کشور بریتانیا چندین بار سعی کرده بودند نشرِ اخبارِ دادگاهها را در شبکههای فیسبوک و توییتر ممنوع اعلام کنند.
اینها همه در حالی است که اکثرِ تحقیقاتِ آکادمیک نشان داده که نقش شبکههای اجتماعی در حرکات اجتماعی تسهیل کننده (مانند موارد ایران٬مصر و بریتانیا) یا تسریعکننده (موارد تونس و بریتانیا) است و نه مسبب. به بیان دیگر این رسانهها تنها وسیله اند و تا زمانی که زمینهی لازم برای شکلگیری اعتراضات وجود نداشته باشد کاری از پیش نمیبرند. علاوه بر این٬ این شبکهها تنها بستری فراهم نمودهاند که میتوان از آن برای هر مقصودی استفاده کرد٬ بنابراین محکوم کردنِ آنها مانند محکوم نمودن نفسِ کتاب٬ به خاطرِ کتابهای ممنوعه٬ و یا ممنوع کردنِ استفاده از اتومبیل٬ به خاطرِ استفاده شدن از آن در دزدیِ بانک است. شبکههای جمعی همانقدر که ممکن است به عنوانِ وسیلهای برای سازماندهی اعتراضاتِ لندن استفاده شوند٬ میتوانند برای سازماندهی علیه این اعتراضات نیز استفاده شوند. پس مشکلِ کار کجاست؟ و چرا هنوز هم این شبکهها مسئولِ حوادث معرفی میشوند و سعی میشود دسترسی به آنها محدود شود؟
بزرگترین تفاوتِ شبکههای اجتماعی که پتانسیلِ آنها را برای سازماندهیِ حرکات اجتماعی بیشتر از باقیِ انواعِ رسانهها کرده بهروز رسانیِ لحظه به لحظهی آنهاست. در حالی که رسانههای کلان در بهترین حالت (شبکههای تلویزیونی و حتا سایتهای خبری) چند ساعتی از اتفاقاتِ سطح شهر عقباند حذفِ حلقههای میانی (سردبیر و …) به رسانههای خرد فرصت داده که همگام با اتفاقاتِ سطحِ شهر پیش بروند. از این نظر رسانههای خرد رقیبِ همزمانِ رسانههای گروهی (Mass media) و حکومتها هردو هستند. تا پیش از این تنها حکومتها در جریانِ آخرین اتفاقات بودند درحالی که رسانههای خرد به کسانی که به تعدادِ کافی از این رسانهها دسترسی داشته باشند فرصت دادهاند تا پا به پای حکومت از اخبار آگاه شوند و این موضوع فرصت تصمیمگیری را از حکومتها سلب کرده.
دومین تفاوتِ این رسانهها٬ تنوعِ و تکثرِ بیشمار آنهاست. انگارههای متفاوت و متکثر ارائه شده از سوژهای واحد در شبکههای اجتماعی٬ هرچند در نگاه اول باعثِ سردرگمیِ مخاطبین میشوند؛ به این دلیل که تمامیِ ابزارهای نظارتی را از حکومتها میگیرند و خواه ناخواه ذائقهی هر مخاطبی با بخشی از آنها انطباق دارد؛ امتیازِ بزرگی برای شبکههای اجتماعی در مقایسه با حکومتها و رسانههای جمعی به شمار میروند.
سومین وجه برتریِ رسانههای خرد در مقایسه با رسانههای کلان مشارکتِ غیر انتخابیِ مخاطبینشان است. درحالیکه کاربرِ یک شبکهی تلویزیونی در دیدن یا ندیدنِ اخبارِ آن شبکه مختار است٬ و یا هر فردی مختار است روزنامه بخواند یا نخواند٬ یک کاربرِ فیسبوک به شرطی که واقعهی رخداده به اندازهی کافی بزرگ باشد امکان ندارد در جریانِ آن قرار نگیرد. با برداشته شدنِ مرزِ مخاطب/سازمان اطلاعرسانی در رسانههای خرد٬ مخاطبین با افرادی با دغدغههای گوناگونِ انسانی مواجهاند٬ و به صرفِ داشتنِ دغدغهای مشترک با آن فرد با تمامِ محتوای به اشتراک گذاشتهی او روبرو خواهند شد. این موضوع هم مانند دو موردِ گذشته نه تنها مطلوب رسانههای کلان نیست٬ به دلیلِ وارد کردنِ اقلیتِ خاموشِ جامعه به متنِ تحولات و دغدغههای اجتماع٬ مطلوبِ بسیاری از حکومتها نیز نمیباشد.
به نظر میرسد نه تنها حکومتها٬ که رسانههای کلان نیز برای ادامهی حیاتِ خود به شکلِ قبلی با چالشِ بزرگی روبرو اند. چالشی که آنان را ناچار به کشاندن بحث به اخلاق در شبکههای اجتماعی کرده.
*پینوشت: این بلاگ به این آدرس نقلمکان کرده٬ لطفن از این به یعد آن را در آدرسِ جدید دنبال کنید. (آدرس فید جدید)
دوست داشتن در حال بارگذاری...